-
نویسنده: حجت الاسلام پناهیان
ناشر: بیان معنوی
نوبت چاپ: دوم (1393)
تعداد صفحات: 264 صفحهحجت الاسلام و المسلمین پناهیان یکی از روحانیون خوش ذوق و بادرایت روزگار ماست که با سخنرانیهای خود نسل جوان دهه ۸۰ را با رسانه سنتی منبر پیوند داد. رویکرد ایشان در تربیت دینی، ناظر به پرورش «شیعه منتظر» است و در اغلب مباحث مطرح شده توسط ایشان صحبت از شاخصهای جامعه مهدوی یا نشانههای آخرالزمان به میان میآید.
در میان مباحث استاد پناهیان، «رابطه عبد و مولا» جایگاه خاصی در جهان بینی و شناخت نسبت فرد با خدای خویش دارد. در واقع «بندگی» از یک قالب برای مومن فراتر رفته و به «هویت» او تبدیل میشود. این امر، زاویه نگاه فرد را در واکنش به دستورات الهی، اطاعت، عبودیت، ربوبیت، تسلیم و … تغییر میدهد و رابطه بنده با معبود را با «عطوفت» عجین میسازد.
کتاب حاضر از سلسله سخنرانیهای استاد پناهیان گردآوری شده و به تبیین «ارتباط فرد با خدا» میپردازد.
بخشی از متن کتاب:
- اگرانسان غرق این رابطه شود، حجم قرآن را علامت شدت محبت خود به خدا میبیند. اگر انسان خودش را مشغول این رابطه کند، دیگر هیچ چیز دیگری را نمیبیند. رابطه با خدا عجیب است کسی که مشغول رابطه با خدا شود، به چنان لذتی دست مییابد که دیگر هیچ رابطهای را برنمیتابد و به چنان خلسهای میرسد که از دو عالم فارغ میشود و تنها به محبوبش میپردازد.
«چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست / که نیستم خبر از آنچه در دو عالم هست». صفحه ۵۲
- بیایید بساط عالم را به هم بزنیم. بیایید به این زندگی پوشالی که آدمها برای خودشان درست کردهاند ریشخند بزنیم. بیایید زمینهای را ایجاد کنیم تا ادارهکنندگان فرهنگ و روحیات جوامع بشری، آدمها را عبد بار بیاورند. چرا ما باید کاری کنیم که مردم به انگیزههای غیر از عبودیت، خوش اخلاق شوند و مثلا لبخند بزنند؟ برای چه لبخند بزند؟ بگذار کفرش بزند بیرون تا لبخندش ما را به اشتباه نیندازد. نتیجه نهایی چنین فرآیندی در جامعه، افزایش خلوص است. امام زمان(عج) هم در انقلاب جهانیشان، میخ بندگی را محکم در زمین میکوبد و دنیا را بر اساس عبودیت خدا میچرخاند. صفحه ۶۱
- چرا خدا نماز را واجب کرده؟ آیا خواسته خودش را سبک کند که تو بر او منّت بگذاری؟ چرا خدا نماز را واجب کرده، مگر نیاز داشته؟ نه، او به نماز تو نیازی ندارد. او نماز را واجب کرده تا به تو لطف کند. لطف ربّ به عبد، نان دادن نیست، نان را به گوسفندها هم میدهد. لطف ربّ به عبد، امر کردن است. به محض اینکه اذان میگویند، عبد به وجد درمیآید. میگوید: «خدا برای من یک امر فرستاد. ارتباط شکل گرفت.» اصلا ارتباط با خدا معنایش چیز دیگری جز این نیست. صفحه ۸۴
- آیات قرآن را بخوانید. شما را ادب میکند. موتورتان را پیاده میکند… تلاوت قرآن حال نفس امّارهتان را میگیرد. قرآن روکمکن است. اگر بپرسید که آدم با قرآن خواندن بیشتر با خدا «حال» میکند یا بیشتر «رویش کم میشود»، میگویم معلوم است، بیشتر رویش کم میشود. لذا کسانی که زیاد خوششان نمیآید رویشان کم شود، کمی که قرآن میخوانند، خسته میشوند. آنهایی که با کم شدن رویشان حال میکنند، هر چه قرآن میخوانند بیشتر لذت میبرند و صفا میکنند. صفحه ۱۳۹
-
۷ آذر ۱۳۹۴