و باز هم صدای پای رمضان می آید و من در خوف و رجا به رفت و آمدم … انگار همین دیروز بود یادداشت ششم را نگاشتم…
سلام بر ماه رجب که آمدنش نوید بخشش و العفو است سلام بر ماه رجب… سلام
و باز من هستم بنده ای که نه عبادت و بندگی را آنطور که باید تاب می آورد نه تاب عذاب دارد! فقط می داند که تو را دارد که دارایی کودکی ام بودی و امروزم و اگر عاقبت بخیر شوم دارایی فردایم…
دوستان جهادگرم را دعوت می کنم به اینکه در بخش ارائه نظر این یادداشت، چند کلامی از تجربیات خودشان بگویند کوتاه و مختصر و ساده چطور آماده مهمانی شویم ؟؟؟
و در پایان باز هم از شما طلب می کنم ای مولای مهربانم دعا کن امسال سال فرج آل محمد (ص) باشد.
رجب آمده است و من دلهره دارم….
۰۷ : ۰۹
یک یا من ارجو ی دیگر گذشت …..
خدایا من امید دارم به تمام آنچه از خیر در نزد توست…
۴۸ : ۱۴
وقتی تشنه ای و گرسنه شاید بیشتر از روزهای دیگر بی حوصله باشی اما این بی حوصلگی شاید نعمتی باشد تا حتی برای بداخلاقی حال نداشته باشی
خوش اخلاقی … سخت است … اما
۲۳ : ۰۴
روز طولانی تر میشود. خورشید بزرگتر از همیشه، گرم تر از تمام سال، دل از آسمان نمی کند. تشنه تر می شوم، گرسنه تر…
اخم می کنم. اوقاتم تلخ می شود. ترش رو می شوم. بد اخلاق می شوم…
یادم میرود اولین آداب میهمانی ادب مهمان است در برابر میزبان.
یادم می رود ملائکه مخلوقی را به نظاره نشسته اند که امر به سجده بر او داشتند، با بهت …
یادم می رود ابلیس مخلوقی را به تماشای ایستاده است که از امر به سجده بر او سر باز زد، با پوزخند …
یادم می رود برای پروردگارم آبرو باشم …
برای رمضان پیش رو فقط یک برنامه جدی دارم.
اخم نکنم. اوقاتم تلخ نشود. خوشرو باشم. مؤدب، خوش اخلاق… (سخت است!) ولی می مانم… خوش اخلاق می مانم.
و بیشتر از همه رمضان های گذشته لبخند می زنم.
قول می دهم!