مبارزه پایان نگرفته است…
کل زندگی، صحنهی مبارزهی حق و باطل است. آدمی در بوتهی آزمایش که قرار گرفت تازه عیار آشکار میکند. اینکه بگوید ایمان آوردم!…هرگز… امتحانها در پیش است.
در دو راهی حق باطل که قرار میگیرد، اگر معیار را نشناسد ره گم میکند! چه این دوقطبی، درون نفسش غوغا بپا کند چه در جامعهی مسلمینی رخ بِنماید که عَلَم جمهوریت و اسلامیت را با هم دارد و زعامتش بر عهدهی خلفِ صالحِ برحقترینها باشد. اگر دل شفاف شد، هر آینه سره از ناسره را تشخیص میدهد، چه درونی و چه برونی… حال چه در زمان فتنهی ناکثین باشد چه در دوران فتنهی ٨٨! که در هر دو سرانِ پیمان شکن، برای براندازیِ حکومت برحق از هیچ عمل نامشروعی دریغ نکردند! شخصیتهایی با سابقههای درخشان! از تبعیدها و مبارزات بمیدان آمده بودند برای براندازی… شهوتِ مقام چشم دلشان را کور کرده بود.
زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند. و چه باید گفت آنجا که مردمانِ عاشقِ ولایت، راه صدساله را یک شبه! پیمودند و به ندای پنهان “هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرنی” امامشان در روزِ عاشورا لبیک گفتند و بر مَعارجی از بصیرت و نور پای نهادند که مبارزان و خواص و مسئولینِ طعمِ زندان کشیده و تبعید شده با هزاران عناوین _پیشوند و پسوند_ و مدعیانِ پیروی از ولایت را به آن کوی بار داده نشد… عجب سنگ محکی بود این فتنه!… نه دی ٨٨ نقطهی عطفِ تاریخی شد در انقلاب روح الله الخمینی! به بی بصیرتان تاریخ اعلام کرد مردمی در صحنهاند که خون سرخِ عاشقیِ دفاع از حریم ولایت در رگهایشان را، از عمار به ودیعه گرفتهاند…و کافرین، مشرکین و منافقین، چه بخواهند و چه نخواهند، دورانِ انزوای اسلامیتِ نابِ محمدی و جمهوریت تابعش، به تمامیت رسیده است و فردا عرصه حاکمیت تاریخی صالحین و مستضعفینی است که علمدار پرچم انقلابِ امامی هستند که لحظهای از مبارزه با مشرکین دست برنداشت و از مبانی اسلامِ سیاسی درنگی غافل نشد.
راستی! فتنههای عظیمتری در پیش است… به مبانیِ اسلام متعهد ماندن، از مبارزه دست نکشیدن و به مسیر ولایت پایبند بودن راهِ عاشقانِ سالکِ کویِ حقیقت است که دل از زَنگارِ منیتها شسته و تلألو حق از آسمان میگیرند و با عزمی پولادین در جبههی حق و باطل، به مصافِ تزویر میروند…
ان شاء الله “صبح دولت اولیاء نزدیک است. چهارده کنگره از کاخ کسری فروریخته است و این است فجر صادق “یوم الوقت المعلوم” که همه منتظر آنیم؛ فجر صادقی که بشارت طلوع در خود دارد.”