اردوی ٩۴ از آن دسته اردوهای خاطره انگیز برایم شد! عدهمان کم بود اما توان و نشاطمان زیاد! چهار ساعت خواب در طول شبانه روز! با فعالیتِ زیادِ بدنی! ولی با شوقی عجیب! سه روزِ اول صبح ها کلاس و بعدازظهرها از تهیه شکلات و کادو کردن جایزه ها گرفته تا فکر و ایده برای فضاسازی… چقدر زحمت کشیدند آن همرزمانِ گمنامِ خالصی که چه یدی و چه فکری، با ایدههای خلاقانه شان طرحهایی خلق کردند دیدنی… این همه یکرنگی برایم لذت بخش بود…
بخش دوم اردو کمی متفاوت بود و فشار روی عِده ای شدیدتر! قرار بود دانش آموزان، اردوی سه روزهای را در کنار ما در محل دارالقرآن خرمشهر تجربه کنند. پویایی و نشاط بینِ اعضاء موج میزد. از ذوق و دوندگی برای فضاسازی محلِ اسکانِ اردوی سه روزهی دانشآموزی گرفته تا پخش صوت و فیلم و کلیپ توسط همرزمان…
فضاسازی محل اسکانِ دانش آموزان که با زحمت چهار همرزمِ هنرمند، به صورت زائدالوصفی چشم نواز شده بود. حداقل برای من! البته مسئول یکی از نمایشگاه های قرآنی هم اجازهی برداشتن چند مورد فضاسازی از آثار هنرمندانهی همان خوبان را گرفت…!
فیلمی که برای پخش انتخاب کرده بودیم “ایران برگر” بود، چون نزدیک انتخاباتِ مجلس دهم بودیم و میخواستیم با نقد فیلم، گریزی به انتخاب اصلح و اهمیت انتخابات بزنیم…
برای پخش کلیپ هم چند مورد از برترینهای جشنوارهی عمار مثل “علمک” را پخش کردیم. برای حسن ختام هم کلیپی از فعالیت گروه در سال ٩۱ که شامل اجرای دانشآموزان در جشنوارهی دوم میشد را برای بچه ها به نمایش گذاشتیم. بچه ها از ذوق دیدن خود و برخی دوستانشان در خواندن سرود در جشنوارهی شهر سی و شش میلیونی آن سال، به وجد آمده بودند و میخندیدند و با ذوق، کلیپ را نگاه می کردند. از خنده شان خندهمان گرفتهبود. اگر میدانستیم از دیدن خودشان آنقدر خوشحال میشوند خواهش میکردیم کلیپهای سال ٩۲ و ٩۳ هم آماده شود تا برای بچهها نشان دهیم… فضای آن اردو هیچ وقت فراموشمان نمیشود… از نظر جسمی شاید سخت بود ولی روحی هرگز…