بهترین خاطرات عمرم، در همین سفر چند روزه با گروه جهادی سفیران و به همراه دوستانم، رقم خورد. از بساطِ سفرههای صبحانه و ناهار و شام بصورت گروهی توسط بچهها گرفته تا پیادهرویهای ستون یک برای گم نشدن میان جمعیت زائران… ازگشت و گذار در پارک وکیل آباد و خواندن شعرهای گروهی… از بازیهای دستهجمعی و مباحثه و مطالعهی کتاب پنجره فولاد در دورهمیها با مربیمان…
زیباترین لحظههای این سفر، زیارت آقایم امام_رضا_ع بود. وقتی به حرم رسیدم، تمام آرزوهایم را فراموش کردم و همه ی غم ها و غصه هایم، دود شد و به آسمان رفت.
یک دل سیر از دلتنگیهایم با آقا حرف زدم، اما هرچه تلاش کردم آرزوهایم را به خاطر نیاوردم! تنها چیزی که ذهنم آن را میشناخت و به یاد می آورد فقط و فقط خود امام رضا بود…
خاطره ی دانش آموزی از اردوی فرهنگی-زیارتی مشهد مقدس-ضامن اهو ۲۱