السلام علیک یا باب الله… سلام بر تو ای باب و درگاه الهی!
تعبیر “باب” گویای این حقیقت است که هرکس بخواهد به خدا برسد و اطاعت کند باید از مسیر اعتقادی آن حضرت و فرمانبرداری کامل از او به این هدف دست یابد و این تشویش و اضطرابی که از دست و پا زدنهای بسیار و نرسیدن به هدف در پیش روی انسان است و شکستهای پشت سر هم آدمی باعث یأس و نگرانی از ناکامیها میشود به انسان میفهماند که درب باز است ولی آدمی غافل است و دست و پا بسته.
اینکه رسول اکرم مأمور به سد ابواب (بستن همه درهای مشرف به مسجد) میشوند و تنها درب خانه امیرالمومنین علیه السلام را باز میگذارد، گویای اینست که حضرت علی و فرزندان پاک ایشان تنها راه رسیدن به خدا هستند. امام فقط باب علم نیست، باب راهیابی به تمام خوبیهاست. و نشناختن این باب، عین گمراهی و ناکامیست. اگر باب الهی بودن امام زمان علیه السلام را درک کردیم و ایشان را لحظه به لحظه درب گشایش و رستگاری یافتیم، هدف را مقابل خود مییابیم، نه تنها آن را دست یافتنی بلکه موجود و دست یافته میبینیم.
گاهی از این وآن میشنویم که زمان غیبت است دیگر، و راهها بسته! و یأس ما را فرا میگیرد. کسی نیست بپرسد که “باب الهی” بودن مگر غیبت و ظهور میشناسد؟! مگر میشود درب الهی بود، آنهم تنها راه، ولی بسته بود؟! پس رود هستی بر کدام مسیر جریان دارد؟!
اگر امام را در تمام صفات و شئون حاضر یافتیم، اندیشه ها و رفتارهایمان رنگ دیگری به خود میگیرد! در اینصورت چنانچه تلاشت را بکنی همین امام که درب گشایش است، تو را به آنچه باید برسی میرساند و دیگر ناامید نمیشوی و تعجیل ها به دلت راه نمیدهی تا دچار آشفتگی شوی. مهم اینست که بیکار ننشینی. در اینصورت است که توکل کار را تمام میکند: “کسی که کارهای خود را به خدا بسپارد، همواره از آسایش و خیر و برکت در زندگی برخوردار است و واگذارنده ی حقیقی کارها به خدا، کسی است که تمام همتش تنها بسوی خدا باشد.” (مصباح الشریعه(
لحظه به لحظه با امام…
السلام علیک فی آناء لیلک و اطراف نهارک…
به امام عرضه میداریم که من لحظه به لحظه تسلیم شما هستم. این ادعای بزرگی است اما باید در مسیرش قدم برداریم. آمدن روز و شب و گردش عقربه ها، زنگ بیداری است. آمده اند تا مرا به یاد عهد خویش و میثاقی که با امام بسته ام بیندازند. استمرار این یادست که مجالی برای شیطان نمیگذارد. از عواملی که باعث میشود روح انسان با هر وزشی متلاطم و طوفانی شود، گناه است. گناه، ایمان را میبرد و ایمان است که “امن” میآورد. در سایه این درک است که تمام حرکات انسان رنگ پاکی به خود گیرد؛ زبانش به صدق میگردد و گناه که از مهمترین عوامل ناآرامی و تشویش است، رخت برمیبندد. “راستگویی مایه ی آرامش است و دروغگویی مایه ی تشویش است” (نهج الفصاحه(
در رفتار با دیگران، آنچه رخ مینماید عدالت است که او با یاد امامی قدم برمیدارد که داعی عدالت و داعی الله است. و این نوع رفتار است که دل را سامان میدهد و قرار میبخشد. که “عدل” یعنی قرار گرفتن هر چیز در جای خویش. و صدیقه طاهره علیها السلام در خطبهای میفرمایند: “عدل و داد را برای آرامش دلها واجب نمود”
پس همسفر چله نشین تمام لحظه های زندگیت را تسلیم امام کن و در مسیرش ثابت قدم باش.
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبّت قلبی علی دینک