عاشقانه های عاشق و معشوق را که می شنوی آن چنان مسرت و شعف در جانت رخنه می کند که زبان الکن می ماند و نفس در تنگنای سینه ات سنگینی و برق از چشمانت گذر می کند و باید که سراپا گوش باشی که بشنوی غزلِ شیداییِ برترینِ عالمِ وجود را در آن صحرای ملکوتی! او حسین بن علی ع است. سرور و سالار شهیدانِ شعور و بندگی و آزادگی و دیانت!
آخرین ساعات روز عرفه است و اینجا مناست! و این دانه های اشکِ بزرگ تاریخ سازِ بشریت است. چنان نجوا می کند که عرشیان و فرشیان، انگشت به دهان، می آموزند راه و رسم عشق بازی با معبودشان را… نجوای جانانه ی امام با یگانه معبود و معشوقش!
?«…اَیَکونُ لِغَیْرِک مِنَ الظهُورِ ما لَیْسَ لَک حَتى یَکونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَک مَتى غِبْتَ حَتى تَحْتاجَ اِلى دَلیلٍ یَدُل عَلیْک وَمَتى بَعُدْتَ حَتى تَکونَ الاْ ثارُ هِىَ التى تُوصِلُ اِلَیْک»
«بار پروردگارا! آن هنگام که حالات زودگذر روانی ام را کنار می گذارم و به خود آمده با دقت می نگرم، می بینم روشنایی جمال و جلالت در جهان هستی آشکارتر از هر چیز است و برای آن وجود بدیهی، خفا و پوشیدگی نیست که چراغی سر راهم بگیرم و بارگاه ربوبی تو جست وجو کنم، زیرا هر آنگاه که حقیقتی را دلیلی برای راهم فرض می کنم، با کمی تأمل درک می کنم که سازنده همین دلیل و فروزنده همین چراغ راه نیز تویی.»(۱)
(۱) علامه جعفری